مرز باریکی است میان محافظهکاری و اصولگرایی، همچنان که این مرز باریک میان اصلاحطلبی و تجدیدنظر طلبی ساختار شکنانه وجود دارد. هرچند میدان سیاست محل کاوش و جستجوی نیات افراد نیست اما برای تشخیص میان هر یک از طرفین ذکر شده، لازم است تا نیت کنشگر و فعال سیاسی از تمسک به هر یک از آنها احراز شود.
زمانی ممکن است درگاه و زمان پایبندی به اصول تنها به حفظ وضع موجود خود به هر قیمتی راضی شویم و یا در وجهی دیگر هر اصل و ساختار مغایر با منافع شخصی یا گروهی را زیر پا نهیم. اوضاع فوق نقطهای است که ضلع مهم سیاست یعنی اخلاف در پای مطامع شخصی و گروهی قربانی شده و اتفاقاً سیاست یکی از میادینی است که اخلاق عملی بسیار مهمتر و اولی به اخلاق نظری است چرا که به واسطه وجود منافع متعین، پایبندی به اخلاف نیاز به عمل دارد.
مصاحبه شهردار تهران و اعلام موضع در خصوص انتخابات ریاست جمهوری را میتوان یکی از نقاط عطف در فعالیتها و کنشهای سیاسی دانست چرا که تطبیق و تطابق بسیاری با عمل به اصول و تکیه به اخلاق سیاسی دارد.
اگر معتقدیم اسلامیت و جمهوریت دو رکن هویتی نظام را تشکیل میدهند، اگر باور داریم استمرار قدرت به قیمت تضعیف نظام یا نارضایتی مردم نامشروع است، اگر زیر بار مسئولیت رفتن منوط به انحصار راه خدمت در آن باشد و اگر تحلیل و تکلیف در لحظات تصمیم زمینهساز شکلگیری آن تصمیم میشوند و اگر همه اینها در کنار هم اصول باوری فعالان سیاسی در ایران اسلامی را تشکیل میدهد، پس افراد و جریانهایی که اندیشه اصولگرایانه دارند (با تعریفی موسع و فارغ از دستهبندیهای رایج سیاسی) میبایست این باورها را در میدان عمل و تصمیم به ظهور برسانند.
اعلام موضع شهردار تهران هرچند بازتابها، تفاسیر و تعابیر متفاوتی را به همراه داشته است اما اولاً مبارکترین تالی آن، رها شدن مجموعه مدیریت شهری از بار سنگین و دلآزار تعابیر سیاسی از خدمتگذاری مدیریت شهری به مردم و بازتر شدن فضای خدمترسانی و اثبات کارآمدی بود و ثانیاً این عمل را فقط و فقط باید در چارچوب عملی ساختن اندیشههای اصولگرایانه در روش و منش سیاسی تحلیل کرد و نه شویهای برای بازیگری سیاسی و له یا علیه گروه یا فردی خاص.
امیدوارم تحلیلگران و اندیشمندان حوزه سیاست با این دید به آن بنگرند تا باب مباحث بیشتری گشوده شده و انشاءا... تأثیرات مثبت آن در فضای سیاسی کشور مشاهده شود.